۱۳۸۸-۰۱-۳۰

به مناسبت عید اعظم رضوان

به مناسبت عید اعظم رضوان
بند دوم بحر طویل جناب ناطق دربارۀ عید اعظم رضوان

مژده ای فرقۀ عشّاق که هنگام وصال است، نه ایّام ملال است. ز اندوه برآیید و سوی عیش گرایید که آن دلبر دلجوی دلارا که نهان بود ز انظار و خفی بود ز افکار و بسی در طلبش جامه دریدند و سحر آه کشیدند و از او نام و نشان هیچ ندیدند و به صد مِهر و وفا از کرم و لطف و صفا پرده بر انداخته از عارض و در دایرۀ جمع شده شمع و به صد جلوه، عیان است و به عاشق، نگران است و هزاران ز محبّان وفادار، سویش رَخت کشیدند و دل از خویش بُریدند و به مقصود رسیدند و کنون مرحلۀ ماست که از جان بشتابیم و رهِ دوست بیابیم و گُل وصل بچینیم و رخ یار ببینیم و در آن بزم نشینیم و به میخانۀ وحدت ز کَفَش جام بنوشیم و در آن روضّ وصل ابدی راه بپوییم و به هم راز بگوییم و از آن نغمۀ جانبخش و ز الحان روانبخش، دلی تازه نماییم و ز دل زنگ دوییّّت بزداییم و درِ صلح و محبّت بگشاییم که خود داده صلا شاه و گدا را.
شعر از جناب ناطق
منبع: دیوان ناطق، ص 353

هیچ نظری موجود نیست: