۱۳۸۷-۰۷-۰۵

کشور خوب من ای ایران من

کشور خوب من ای ایران من

ای سرشته مهر تو با جان من
کشور خوب من ای ایران من

ای بهشتی نام روح افزای تو
مایۀ عشق من و ایمان من

ای کویرت سبزه زار آرزو
وی بیابانت بهارستان من

دشت و کهسار بهشت آسای تو
باغ خلد و روضۀ رضوان من

دامنت از نرگس و سوسن پر است
خالی از گُل کِی شود گلدان من

از غم بی همزبانی سوختم
قصه سر کن با من از جانان من

گرچه هستم ساکن غربت ولی
هست یادت تا ابد مهمان من

گرچه مانده بی خبر عمری ز تو
این دل سرگشته و نالان من

خاطرات عهد دیرین با منند
داد از این شعله افروزان من

جز خدای آسمان ها کس نشد
با خبر از گریۀ پنهان من

تا نیاسائی ز رنج و اضطراب
کی شود آسوده این وجدان من

وایِ من، هجران تو می افسرد
جسم و جانم، ای ز تو درمان من

در شبان تار تنهائی توئی
روشنی بخش من و ایوان من

بار الها، گر به لطف عام خویش
شاد سازی خاطر خویشان من

جان شیرین را نثارت می کنم
این تو و این عهد و این پیمان من

سیل اشکم راه می بندد کجاست
خاک شادی آور طهران من

بی تو ای زیبای الهام آفرین
خشک بادا چشمۀ جوشان من

شعر از جناب فرهمند مقبلین (الهام)

منبع: نشریه پیام بهائی، ش 162، ص 26

هیچ نظری موجود نیست: