۱۳۸۷-۰۶-۲۲

از رباعیات جناب هوشنگ روحانی (قسمت دوم)

از رباعیات جناب هوشنگ روحانی (سرکش) (قسمت دوم)


در نقص نهایت کمالش بینی
در هجر، حلاوت وصالش بینی

از دیدن غیر دوست ای طالب فیض
گر کور شوی شمس جمالش بینی

*******************

بر مرکب کینه و حسد تا کی و چند
دل پاک کن و دیده آلوده ببند

گر عزّت جاودان تمنّای تو هست
ای دوست تو ذلت کسی را مپسند

*******************

با بودن حق اسیر باطل گشتی
در روز به شام تیره مایل گشتی

بر عرش جلال مستوی شد دلدار
از ذکر نگار از چه غافل گشتی

*******************

اسرار وجود را خدا داند و بس
لوح دل ما نیز هم او خواند و بس

کل را ز تراب خلق فرموده خدای
و البته به خاک بازگرداند و بس

*******************

ای بندۀ بینوا چرا مضطربی
وز آتش نَفْس خویش ملتهبی

یار از پس پرده شد عیان دیده گشا
تا کی به حجاب نفس خود محتجبی

*******************

از گلشن عشق رو به گلخن کردی
در خانۀ غیر دوست مسکن کردی

با آن همه فضل و مرحمت ای غافل
از خانۀ دوست رو به دشمن کردی

*******************

بر مردم نا اهل، زبان باز مکن
بیگانه به سرّ عشق همراز مکن

تا تشنه نبینی سخن از آب مگو
تا سمع نیابی سخن آغاز مکن

*******************

از خاطر آن صنم فراموش شدم
در بزم طرب چو شمع خاموش شدم

من عمر ابد یافته ام دل هشدار
کز جام بقای عشق مدهوش شدم

*******************

بازآ و صفا بده تو این محفل را
با خندۀ مِهر حل کن این مشکل را

گر رایحۀ قدس، تمنّا داری
از شائبه حسد تُهی کن دل را

*******************

وقت طرب و شور و نشاط است مخواب
از درگه دوست لحظه ای روی متاب

گر زندگی ابد تو خواهی ای دل
از جان بگذر به کوی جانان بشتاب

*******************

شعر از جناب هوشنگ روحانی (سرکش)
(منبع: خورشید در سیاه چال، موسسه مطبوعات ملی امری، 131 بدیع، صص 110-109)

هیچ نظری موجود نیست: